معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است
معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است

اعتدال وتعامل

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند / چنان نماند وچنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم / رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند                                                          

وقتی خبر پیروزی جناب آقای ججت الاسلام دکتر حسن روحانی را در انتخابات  خرداد 92  شنیدم  در پوست خود

نمی گنجیدم ونا خود آگاه اشک در چشمانم جاری شد.علت آن روشن شدن نور امید در دلم بود.شادی های مردم  در

خیابان ها وکوچه ها برایم لذت بخش بود.چند سالی بود که دلم گرفته بود.در این چند سال ترس از گرانی و اضطراب ناشی از تورم گرد ناامیدی وپوچی را در من بالا برده بود. این فضا اکنون با آمدن آقای روحانی عوض شده است.دیدن چهره ایشان مرا یاد جناب آقای خاتمی می اندازد.چهره ها یی که از اعتدال و تعامل با دنیا می گویند.چهره هایی که از دوستی می گویند نه از دشمنی.از عزت ایرانی می گوبند.وای که چقدر این کلمات مرا  به یاد پیامبر خودمان پیامبر صلح ودوستی ومهربانی می اندازد.او با رئوفت و مهربانی تمام در هنگام فتح مکه با کسانی که 10 سال به او و خاندانش ظلم کرده بودند برخورد انسانی داشت وهمین رمز پیروزی او بود.امروز در ضمیمه روزنامه اطلاعات (2/4/92) جمله حکیمانه ای از مهاتما گاندی خواندم که بسیار جالب بود. 

"هیچ وقت نمی توانید با مشت گره کرده دست کسی را به گرمی بفشارید." 

جناب آقای روحانی نیز از تعامل با دنیا با استراتژی اعتدال ونه افراط وتفریط صحبت می کند.او می خواهد در عین حفظ منافع ملی فرصت های از دست رفته را باز گرداند.اما نه با  مشت گره کرده.در خبر ها بو دکه نرخ دلار از 3650 تومان یک روز قبل از  

انتخابات به 3100 تومان  امروز (2/4/92)در بازار آزاد رسیده است.کشور های عربی بخصوص عربستان از بر قراری روابط نو ومجددتوام با دوستی می گویند.اروپا وآمریکا نیز وقتی مشی اعتدال را در جناب آقای روحانی دیدند حاضر شدند با ایران تعامل کنند.فصل جدیدی در راه هست.در داخل نیز همه اعم از معلم-کارگر-کارمند-دانشجو-کشاورز-استاد -مشاغل غیر دولتی و...امیدوار باشند.امیدوار به بازگشت عشق -عزت -آرامش-

جامعه شناسی فلسفی یا فلسفه جامعه شناسی

دو سال است که محتوای کتابهای  جامعه شناسی وعلوم اجتماعی  دبیرستان 100 درصد تغییر کرده است.صرف نظر از رویکرد مسئولان ونویسندگان دست اندر کار در این مسیر بنده بعنوان یک دبیر که سالها این دروس را تدریس می کنم وبا تفکر وذهنیت دانش آموز آشنا هستم بر خود لازم دیدم که در این خصوص مطالبی را عرض کنم. 

1-اصولا برای یاد گیری یک درس مقدماتی لازم است.در هر درسی ابتدا مفاهیم پایه آموزش  داده می شود وسپس مفاهیم پیچیده تر.درس جامعه شناسی نیز از این امر جدا نیست ونمی توان بدون ارائه مطالب ومفایم یایه به دانش آموز او را وادار به یادگیری ودرک مفاهیم سخت این درس کرد.برای مثال کلمات واصطلاحاتی مانند سکولاریسم -متا فیزیک-پوزیتیویسم-جامعه شناسی تفهمی-دیدگاه محافظه کارانه-علوم نظری وعلوم عملی-روش تجریدی-حس گرایی-عقلانیت ذاتی-کنش های عقلانی معطوف به هدف-افسون زدایی-عقلانیت ابزاری-جوامع مکانیکی-جوامع ارگانیکی-فرهنگ سکولار-شناخت عقلی-داوری ارزشی-عقل عرفی که معمولا در سطوح دانشگاهی تدریس می شود همه در سال دوم دبیرستان آموزش داده می شود.وچون هیچ کدام از آنها در سال های قبل گفته نشده است  درک آن برای دانش آموزان بسیار سخت است. 

۲-فلسفه اولیه پیدایش وشکل گیری علم جامعه شناسی بررسی علل وعوامل مشکلات جامعه از قبیل بیکاری-فقر -فساد وفحشا-خودکشی - شکاف طبقاتی -طلاق ومشکلاتی خانوادگی و... که در قرن نوزدهم پیش آمده بودمی باشد. در سالهای گذشته و در کتابها ی جامعه شناسی دانش آموز تا حدود زیادی با مفاهیمی  مانند پایگاه اجتماعی -قدرت و نفوذ اجتماعی -انواع روابط رسمی وغیر رسمی -آشنا می شد که اورا با جامعه ومسائل آن پیوند می زد.اما امروزه وبا این نوع از کتاب های جامعه شناسی دانش آموز از آنچه در جامعه اش می گذرد (همان مشکلات مانند بیکاری -اعتیاد-فقرو...)بی خبر می شود و عملا ما اورا از این مسائل که با زندگی او در ارتباط می باشد دور کردیم .  

۳-آمیخته شدن مفاهیم درس جامعه شناسی با مفاهیم فلسفی فهم این کتاب را بسیار سخت کرده است. فلسفه با مفاهیم کلی سروکار دارد ولی جامعه شناسی با مفاهیم جزئی از این رو  ارتباط این دو علم باهم در سطح دبیزستان کار بسیار سختی است.علتش این است که هنوز دانش آموز سال دوم فلسفه نخوانده است.وبنابر این نمی تواند جامعه شناسی را درک کند وبفهمد.

رای طایفه ای

دو روز است که از انتخابات شوراهای شهرو روستا می گذرد.در اکثر شهرهای نسبتا کوچک و بخصوص شهرهای اقماری و 

مهاجر پذیر مانند اسلامشهر یا بهارستان طوایف مختلفی ازمناطق ایران بخصوص از آذربایجان شرق زندگی می کنند.این طوایف  نقش زیادی در پیروزی کاندیداهای شوراها دارند.سرابی ها وهشرودیها و میانه ایها و مغانی ها ازجمله این شهر ها هستند که به همشهری خود رای می دهندو کاندیداهایی که از تعداد همشهری کمتری بر خوردارند شانس موفقیت کمتری برای پیروزی در شوراها دارند.متاسفانه این رای طایفه ای باعث می شود که عده ای از کاندیداها که از توانمندی بیشتری  

برخودارند نتوانند به شوراها راه یابند.همچنین باید گفت که بومی های اسلامشهر (شاد شهر سابق)مانند قاسم آبادی ها  

سالوری ها -ضیابادیها-مافین آبادیها-چیچکلویها -بهرام آبادی ها وده عباسی هاکه فارسی زبان هستند و سابقه حداقل زندگی 60 ساله در این منطقه را دارند نتوانند با  دارا بودن جمییت رای دهنده حدودا 3000 تا4000هزار نفره بااین گروه های مهاجر با  

جمییت حداقل 8000تا 14000هزار نفره واجد شرایط رای دهنده در انتخابات شوراها رقابت بکنند.البته بنده موافق رای طایفه ای نیستم.چون  

۱ - در رای طایفه ای  طایفه فرد مهم می شود نه تخصص او. 

۲-رای طایفه ای ایجاب می کند تنها یک نفر را در برگه انتخاباتی بنویسیم.چوی احتمال پیروزی را افزایش می دهد. 

۳-در رای طایفه ای اولویت با منافع گروه خودی است تا منافع دیگران.این یعنی زور آزمائی طوایف نه رقابت در خدمت

اولین گردهمایی معلمان سابق دبیرستان مدرس واوان

دیروز روز خیلی خوبی بود.از مدتها قبل تو ذهن  خیلی از دوستان  از جمله آقای امیدوار بود که اگه می شد یک بار دیگه دوستان قدیمی را یک جوری دور هم جمع میکردیم تا بابیان خاطرات و اتفاقات آن موقع لحظات خوشی را بگذرانیم که بحمداله این اتفاق افتاد. دبیرستان شهید مدرس وحافظ واوان اسلامشهر بین سالهای ۸۷-۷۶ با مدیریت آقایان یزدانی وحسین دوستدارو محمد باقریان   جمع خیلی خوبی از معلمان را داشت که بنظرم  

بی نظیر بود.صفا وصمیمیت موج می زد.به همین بهانه دیروز پنج شنبه (26/اردیبهشت/92)با تلاش آقایان حسن محبی وعلی صارمی ودیگر دوستان این جمع دوباره گردهم آمدند و حسابی گفتیم وخندیدیم و عکس گرفتیم.حیف که بعضی ها جایشان خالی بود.مراسم ساعت 10 صبح   در دبیرستان سابق مدرس  شروع شد.صادق معین فر سرایدار سابق واکنون همان مدرسه با همکاری آقای خسرو شاکرمی معاون همان مدرسه(دبستان حضرت ابوالفضل ع ) واز همکاران خوب قدیم زمینه را برای برگزاری این گردهمایی فراهم کرده بودند که جا دارد از ایشان تشکر کنیم.  

1- قبل از خودم(فلاح-علوم اجتماعی) 

2-آقایان حسن محبی(ریاضی-معاون)  

3-علی صارمی(زیست)  

4-زین العابدین حمیدیان طاهر(نمرودی سابق-ریاضی)  

5-غلام رضا صادقی(فلسفه)  

6-عقیل پور خلیلی(لاک تراش سابق-ادبیات)  

7-ابوالفضل یادگاری( ریاضی ) 

8-محمد رضا صفری(شیمی)  

9-یعقوب نوروزی (               )  

10-سید مهدی بتوئی(ادبیات-مدیر دروس)  

11-بیژن خوشطینت (عربی)حضور داشتند .

.سپس به ترتیب  

12 -فرزاد سیف(ریاضی)  

13-رضا عسگری(زبان انگلیسی)  

14-محمد امیدوار(ریاضی-دبیرمحترم سابق خودم-بازنشته)  

15-عباس اصغری(فیزیک)  

16علی اصغر عظیمی(مشاوره)  

17علی برزگر(انگلیسی) 

18-هاشم سپهر کیا(              )  

19-علی محمد پور(ریاضی -دبیر باسابقه 36 سال خدمت)  

20-غلام رضا یزدانی(مدیر سابق وهمکار فعلی) 

21-محمد خانکی(عربی)  

22-یونس مشاور(انگلیسی)  

23رسول رفیعی(فیزیک)  

24-نصراله امیدیان(            )  

25-شهراد کبیری(علوم اجتماعی)  

26-وحید ده سری(ریاضی)  

27-حسن جلینی(معاون)  آمدند. 

همچنین جا دارد  از دوست وهمکارمان آقای علیزاده دبیر دینی وقرآن که از بین ما رفتند یادی کرده باشیم.روحش شاد.  

سپس در نماز خانه مدرسه جمع شدیم وبابیان خاطرات گذشته لحظاتی راشاد شدیم. 

ابتدا آقای علی محمد پور دبیر بازنشته اما (با پشتکار فراوان )در خصوص بر گزاری این مراسم نکاتی را بیان کردند.ایشان همچنان تدریس می کنند.وقتی با اودست دادم فهمیدم که دود از کنده بلند می شود. یک کوهنورد ویک شخص فهیم صبور. 

آقای یزدانی از مدیران سابق  نیز بر گزاری این مراسم را در اسلام شهر ستود.ایشان نیز مرد بسیار خوش قلب وبه قول فرزاد سیف بزرگواریست.

رضا عسگری گفت:هرکس از این مدرسه رفت خوشبخت شد.او تازه ازدواج کرده است.او خطاب به آقای امیدوار گفت اگر شما هم مثل من از این مدرسه می رفتی حتما خوشبخت می شدی. 

علی اصغر عظیمی هم از لحاظ روانشناسی این مراسمها را باعث شادی و نشاط دانست وخواستار تکرار این گونه جشنها شد. 

او البته یکی از افراد بذله گوی این روز بود.کلی با حرفهای او خندیدیم.او اکنون در وزارت خانه در تهران مشغول است.شبیه یک هنر پیشه هندی شده. 

عباس اصغری که حسابی قلقلکیست.او هم از همه از جمله حسن محبی ومن خاطره گفت.چاق وتوپولی.دوستاشتنی وخوردنی. 

علی برزگر او با شیطنتهایش معروف است.همین دیروز  در یک ورقه کاغذجلوی اسم شهراد کبیری نوشت من عقب مونده ایمیل ندارم . شهراد می گفت کار کیه؟ کلی خندیدیم. 

عقیل پورخلیلی هم حسابی فعال بود.یک شعر زیبا هم در وصف بعضی از معلمان خواند.بسیار خونگرم است.اهل تنکابن است. 

فرزاد سیف هم از بهترین دوستان خود تا اکنون گفت واشاره کرد که از وقتی که از این مدرسه رفتم هنوز دوستانی مثل همکاران مدرس ندیدم.او اکنون در منطقه ۷تهران مشغول است. 

مگر کسی می توانست این شهراد کبیری راساکت کنه.یکسره حرف حرف.همیشه هم می خندبد.بچه بسیارخوبیست.به من میگفت تو اگه تو کلاس راحت بودی به خاطر این بود که ما قبل از ورود تو به کلاس بجه هارا حسابی از زندان بودن تو می ترساندیم. 

غلام رضا صادقی اکنون در شهرستان ملایر تدریس می کند. او نیز از بهترین ها است.زحمت کشید از شهرستان آمدو مارا سرافراز کرد.

سید مهدی بتوئی مرد آرام و خونگرم.او اکنون در شهرستان نیشابور ساکن است.باید از او نیز به خاطر حضورش در این مراسم تشکر کرد.  

آقای امیدوار نیز که بعد از بازنشتگی هرسال به شوق دیداردوستان خود  از تهران به دیدن ایشان می آیند با روحیه بالا مشوق بسیار خوبی برای این مراسم بودند وهستند وباید از ایشان نیز به خاطر حضورشان که موجب برکت است تشکر کرد.  

آقای خانکی هم روزه بود.به خاطر لیله الرغائب.ماشینش 206 صندوق دار است.حواستون باشه.

دیگر دوستان نیز در صحبت هایشان نکاتی مطرح کردند .همه به اتفاق از زحمات آقایان محبی صارمی باقریان(ایشان غایب بودند) ودیگر دوستان که پشت پرده زحمت کشیدند که این مراسم برگزار شد تقدیرو تشکر کردند. 

در این مراسم همچنبن از کسانی که غایب بودند یادی شد.ازجمله 

۱-محمد باقریان (مدیر) 

۲-قاضی(معاون پرورشی) شاهرود

۳-حسن نوری(جغرافیا) قم 

۴-علی منوچهری(ورزش) آلمان 

۵-قاسم شعبانی(ریاضی) 

۶-ایزد جو(دینی وقرآن) قم 

۷-محمد بروغنی(ادبیات-معاون) سبزوار 

۸-رشید ابراهیمی(ریاضی)بابل 

۹-کمال نژاد(زیست شناسی) گنبد 

۱۰-نصیر شکوری(معاون-جغرافیا) تبریز 

۱۱-محمد اصغری (هوا شناسی) صدا و سیما 

۱۲-اسماعیل نژاد(ادبیات)کرج  

۱۳-حمید الاهیاری(ادبیات) تهران 

۱۴-مهدی نادری(ورزش) 

15-عباد نادری(مشاوره) 

۱۶-مهدی رمضان خانی(ادبیات) 

۱۷-سید حبیب اله هاشمی تولون(زیست-مشاوره) 

۱۸-حسین دوستدار(مدیر) 

۱۹-محمد حسین حیدری(زبان انگلیسی) 

۲۰-مالک دشتی(                ) 

۲۱-زکاوتمند(دفتر دار) 

۲۲-بیرنگ(دفتر دار)

ودیگر دوستان که اگر نامشان از قلم افتاد به بزرگی خود ببخشند. 

این مراسم با سفارش ناهار برای همکاران که از هزینه شخصی بعضی از دوستان تهیه شد به پایان رسید.قرار بر این شد که این مراسم باز هم تکرار شود.دوستانی که به این متن انتقادی دارند حتما بازگو کنند.باتشکر از شما همکاران.

اعتماداجتماعی

اعتماد یک سرمایه اجتماعی است.درست مثل سرمایه مالی.اگر نباشد یا کم باشد روابط اجتماعی سست می شود.حس همنوع بودن -رفاقت -باهم بودن و...از بین میرود. 

کلاس خالی نگهبان دارد.می گویند هنگام زنگ تفریح وسایل بچه ها را می دزدند.راستی قدیما اینطور بود.؟ما کیف هایمان را دور حیاط می گذاشتیم وراحت بازی می کردیم.هیچ کس کاری نداشت.اما امروزه...

حتی با وجود امین کلاس(عنوانی که به ظاهر قشنگ است)  همچنان از کلاس ها دزدی می شود.دیگر امنیت ارزش ندارد.اعتماد ارزش اجتماعی خود را از دست داده است.