معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است
معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است

شکاف طبقاتی

هفته قبل همکاران مدرسه حرف های جالب و البته ناامید کننده از گرانی وتورم در کشور می زدنند که بهانه ای شد  مطلبی در این مورد بنویسم.  

 

1-یکی از معلمها می گفت که چند وقت پیش یکی از شاگردهایم را در خیابان دیدم.او بعد از احوال پرسی از خربد یک قطعه رمین در اطراف تهران به قیمت 83 میلیون و فروش آن بعدازسه ماه  به قیمت 97 میلیون تومان گفت وبسیار راضی بود. 

14 میلیون در مدت سه ماه. 

 

2-معلم دیگری نیز از همین نوع مثال زد.او گفت با عصبانیت وخشم که قیمت یک قطعه زمین خانه از275 میلیون تومان در عرض 60 روز به 310 میلیون تومان افزایش یافته که هر کس آن را خرید 35 میلیون تومان سود کرده است. 

35 میلیون در مدت دو ماه 

 

اگر یک معلم بخواهد این مقدار پول را بدست آورد باید ۳۵ سال تدریس کند.البته اگر فسیل نشود. 

-همکار دیگری با لحنی تمسخر آمیز گفت که اگر در این مدت ۴ماه سطل آشغال می خریدیم وکنار گذاشته بودیم الان وضعمان بهتر  ازاین بود. 

-معلم دیگری گفت که حالا هی دنبال کلاس ضمن خدمت برو وامتیاز بگیر ویک طبقه یا دوطبقه برو بالا.ببینم کجا را می خواهی بگیری؟ 

-یکی دیگر از همکاران گفت پس پر کردن فرم های معلم نمونه هم بی فایده است.چون که این کجاو آن کجا 

-دوست دیگری به طنز گفت که برو کلاس ببینم چقدر باید کار کنی که بشود 35 میلیون؟ یک سال یا دوسال یا 40 سال 

بعد از  گفتن این حرفها معاون مدرسه آمد و گفت خسته نباشید .بفرمایید کلاس. 

دیگر برای رفتن به کلاس پاهایمان حسابی سست شده بود.اما چاره ای نبود .باید می رفتیم.بچه های مردم گناهی نداشتند. 

اکثر معلمها با این تورم وگرانی ها روز به روز از طبقات دیگر عقب می مانند.این شکاف طبقاتی تبعات منفی زیادی در پی خواهد داشت.جامعه شناسان معتقدند که شکاف طبقاطی میزان آسیب پذیری در جامعه را بخصوص برای کم در آمدها بیشتر می کند.از جمله این تبعات وآسیب ها را می توان به این موارد اشاره کرد. 

الف-کاهش رفاه وبهبود زندگی 

ب-پایین آمدن سطح شادی ونشاط در جامعه وافزایش خشنونت در بین مردم

ج-افزایش انواع جرم ها وآسیب های اجتماعی مانند دزدی وسرقت-فحشا-طلاق 

د-بالا رفتن سطح فقر ورشد مشاغلی مانند تکدی گری-دست فروشی ودوشغله ها 

ه-پایین آمدن سطح ایمان وباور های دینی مردم 

در آخر باید بدانیم که دین وفقر باهم جمع نمی شوند.وجود فقر وفقیر زیبنده یک جامعه اسلامی نیست.

تکریم بازنشستگان

۱-در دفتر معلمان به همراه چند معلم دیگر نشسته بودیم که مدیرمان وارد شد وبعد از احوال پرسی نشست در کنار مان وشروع کردیم به گفتگو  درمورد بازنشستگی او.هر کسی چیزی گفت ومن   

هم درادامه گفتم راستی  رئیس :آموزش وپرورش منطقه از شما بخاطر 30 سال خدمت مراسم تجلیل برگزار نمی کند؟مدیر (بقیه هم)خندیدوگفت دلت خوش است.جشن کجا بود؟.همان قدر بتوانند که پاداش 30 سال خدمت را به موقع پرداخت کنند هنر کردند.

 

۲-یک روز به همراه پدر خانم عزیز که باز نشسته آموزش وپرورش است  از بزرگراه همت عبور می کردیم که تابلویی نظرش راجلب کرد. روی تابلو روایتی از پیامبر اسلام(ص) نوشته شده بود بااین مضمون که سالمندان موجب برکت جامعه هستند.با خواندن این روایت درد دلش  را مثل همیشه باز گو کرد:که اگر واقعا اینطور است پس چرا مابازنشستگان را بیمه طلایی نمی کنند.مگر ما فرهنگی نیستیم؟ 

 

۳-هر روز در مسیر خود به مدرسه تعداد زیادی باز نشسته کارگر را می بینم که صفی طولانی تشکیل دادند که به محض باز شدن بانک اندک پول خود را بگیرندو بروند خرج زنگی کنند.اما گاهی تا ساعت ها در سرما وگرما وقت صرف این کار می کنند.آیا بهتر نیست این پول را در پاکتی گذاشته وبا احترام به درب منزل ایشان ببریم تا کمی از زحمات آنها را جبران کرده باشیم. 

 

رسول خدا(ص) فرمودند:البرکه مع اکابر کم .برکت وخیر ماندگار همراه بزرگتر های شماست.

از کلاس چه خبر؟ اول

هر وقت که تدریس می کنم افکار واندیشه های شاگرد هایم وگفته های آنها در کلاس مرا به تفکر وتامل وا میدارد که چرا یک نوجوان ۱۵ یا۱۶ ساله این گونه حرف می زند؟ یک روز در یکی از کلاسهایم موضوع فعالیتهای اقتصادی را تدریس می کردم.گفتم که هر فردی برای تامین نیاز های مادی خود وخانواده باید تلاش وکار کند.سپس نیاز های مادی راچند نمونه روی تخته سیاه (نه وایت برد) نوشتم.مسکن پوشاک -مواد...که ناگهان یک دانش  آموز گفت مواد مخدر در ابتدا قدری  چهره ام مکدر شد اما خونسردی خود را حفظ کردم واز نگاه دیگری به حرف او اندیشیدم.  

-چرا یک  دانش آموز ۱۵ ساله این کلمه را گفت؟ 

-چرا نگفت مواد غذایی ؟ 

-چرا نگفت مواد معدنی؟ 

-در ذهن او چه می گذرد؟ 

-ما در ساخت ذهن چه کردیم؟ 

سپس شروع کردم به باز گویی مطالب جامعه پذیری در فصل گذشته.فرایندی که طی آن افراد حامعه ارزشها وهنجار ها را یاد میگیرند وبه آن عمل می کنند.ویا آماده شدن فرد برای بر عهده گرفتن نقشها توسط جامعه.عوامل جامعه پذیری شامل خانواده-مدرسه-دوستان-محله-رسانه ها- بعد از یاداوری این نکات علمی نتیجه گیری کردم که پدر و مادرو معلم ودوستان تلوزیون وموبایل و..در امر جامعه پذیری نوجوانان کوتاهی کردند. 

قالب ذهن یک نوجوان باید پر شده باشد از مفاهیم وارزشهای مانند عشق-شادی-علم آموزی-میهن دوستی-محبت-جوانمردی-کارو تلاش-موفقیت-سربلندی-خود شکوفایی نه از مواد مخدر-دروغ-تقلب-دزدی-مدرک-آقا اجازه سه هزار میلیارد چندتا صفر دارد؟-وچیز هایی از این قبیل. 

 

(انسان وقتی تمام عیار-وحدت یافته-آرام-بارور و شادمان می شود که فرآیند فردیت او کامل شود.وقتی که خود آگاه ونا خودآگاه او بیاموزند در صلح وصفا باهم زندگی کنند ومکمل یکدیگر باشند.یونگ )