معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است
معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است

از کلاس چه خبر؟سوم

وارد کلاس شدم.ساعت 12:45 دقیقه .زنگ چهارم بود.دیدم بچه های کلاس دوم تجربی که تقریبا 16 ساله هستند بازی هیجان انگیزی می کنند.کمی البته شلوغ .من را که دیدند ساکت شدند.گفتم چه خبره؟ مدرسه را روی سرتان گذاشتید.

گفتند داریم  مجسمانه را بازی می کنیم.بعدشروع کردند به گله از مدرسه و مدیر و معاون که فرصت این بازی را در حیاط مدرسه از ما گرفته وما چون این بازی را دوست داشتیم  آن را در کلاس ادامه دادیم.دلیل آن را سوال کردم گفتند که بازی خطرناکیست.گفتم همین جا اجرا کنید من ببینم.آنها اجرا کردند ومن آن را بازی بدی ندیدم.خودم هم وارد بازی شدم.با آنها بازی کردم وکمی بچه هارا از فضای کتاب ودرس دور کردم.آنها خوشحال شدندو با انگیزه بیشتری به درس گوش دادند.

دوره نوجوانی دوره ی خاصی است.در این دوره نوجوانان سرشارند از نیرو و توان و انگیزه برای هر کاری.باید از این خصوصیات آنها خوب استفاده کرد.باید نسبت به آنها شناختمان را بیشتر کنیم.

یک جامعه سالم نیاز به افراد سالم دارد.افراد سالم در فرایند جامعه پذیری یا فرهنگ پذیری  که از طریق خانواده-مدررسه-دوستان ومحله-رسانه ها ودولت ها... صورت می گیرد تربیت می شوند.هماهنگی بین این نهاد هادر زمینه ی جامعه پذیری افراد(نوجوانان) بسیار مهم است.اگر در یکی از این گروهها وظایف تربیتی یا همان فرایند جامعه پذیری بدرستی انجام نشود دیگر گروهها ونهادها دچار مشکل می شوند.در این مورد می توان با یک مثال موضوع را ساده تر بیان کرد.به نظر شما اگر رادیاتور خودرو خراب شود چه اتفاقی می افتد؟جواب ساده است.موتور ماشین جوش آورده وممکن است قطعات دیگر خودرو مانند سیلندر یا سر سیلندر ویا یاتاقانها همه از بین بروند.

اکنون شاید این سوال در ذهن شما عزیزان بیاید که شلوغ کردن دانش آموزان در کلاس یا مدرسه چه ارتباطی می تواند با دولت و خانواده ورسانه ها ودیگر سازمانها ونهاد های جامعه داشته باشد؟با دقت در مثال بالا براحتی می توان به جواب رسید.

اگر بازی وتفریح کردن گروهی و شادی کردن را یکی از اصلی ترین نیاز های انسان بدانیم .

 اگر بدانیم که یکی از وظایف دولت اعم از وزارت ورزش وجوانان وشهرداریها فراهم کردن امکانات بازی و ورزش در سطح شهر برای نوجوانان وجوانان می باشد.

اگر خانواده ها فرصت و درآمد کافی داشته باشند که بتوانند برای فرزندانشان شرایط بازی وشادی رافراهم کنند.

اگر رسانه ها بتوانند وبخواهند برای جوانان برنامه های شادی آور تولید کنند.

واگر نظام آموزش وپرورش بتواند وبخواهد برای نوجوانان انواع اردوهای تفریحی وبرنامه های شادی آور در مدرسه بر گزار کند

و...

مسلما این توان ونیرو تخلیه شده و دانش آموز سر کلاس آرام خواهد بود ودیگر عقده بازی وشلوغی در کلاس درس را نخواهد داشت.

بنابراین اگر هریک از نهاد های مسئول در جامعه وظایف خود را بدرستی وهماهنگ باهم انجام دهند هیچ مشکلی برای دیگر نهادها و گروهها پیش نخواهد آمد.درست مثل هماهنگی بین اجزای موتور ماشین.

حق گرفتنیست یا دادنی

بنظر شما حق گرفتنیست یا دادنی؟

یادم میاد که از قدیم که مدرسه ومسجد می رفتیم بما یاد می دادند که باید حق را از ستمگران یا ظالمان گرفت.یعنی حق گرفتنیست نه دادنی.یا می گفتند که اگر مظلوم نباشد ظالم هم نخواهد بود.یعنی که مظلوم باید حق خودش را از ظالم بگیرد.کمی که بزرگتر شدم ودانشگاه رفتم قضیه برام کمی شک برانگیز شد.با خودم گفتم که با عقل جور در نمی آید که حق همیشه گرفتنی باشد؟کم کم سوالاتی به ذهنم خورد.مثلا

 اگر  حق گرفتنیست  در آن صورت آیا در همه ی زمانها یا مکان ها جنگ حق وباطل هم وجود خواهد داشت؟به عبارت دیگر آیا جنگ بین ظالم و مظلوم در تمام دوران وتمام محیط های جغرافیایی اعم از شرق و غرب عالم چه کشور های بلاد کفر وچه کشورهای مسلمان باید وجود داشته باشد؟

اما آنجه که من را به این تفکر وا می دارد اینست که مگر می شود که همیشه حق گرفتنی باشد؟آیا هر کسی باید خودش آنقدر قوی باشد که بتواند حق خود را بگیرد؟ آن وقت اگر ضعیف باشد تکلیف چیست؟اگر نتواند خود را قوی کند چگونه حق خود را بگیرد؟اگر اینطور باشد پس فلسفه پیدایش حکومتها ودولت ها چیست؟

یکی از فلسفه های وجودی حکومت ودولت در هر جامعه ای توزیع و تولید مناسب وعدالت گونه حق در بین مردم آن جامعه است.برای نمونه حق حیات ـ حق آزادی - حق آموختن ـ حق تفریح ـ حق نوشتن ـ حق انتقاد- حق داشتن مسکن ـ حق داشتن خودرو - و...  پس  حق دادنی است نه گرفتنی. یعنی حق در جامعه ی صاحب دولت وصاحب حکومت دادنی

است.زیرا یکی از مبانی و اصول حکومت داری دفاع از حقوق مردم است.اگر نگاهی به فصول مختلف قانون اساسی بیاندازیم می بینیم که در فصل اول و فصل سوم وفصل پنجم از حقوق ملت و حق حاکمیت ملت سخن گفته شده است.در تمام این اصول از حقوق انسانی که باید داده شود ونه گرفتنی سخن گفته شده است.برای نمونه دراصل سی ام دولت موظف به فراهم آوردن وسایل آمورش وپرورش رایگان تا پایان دوره متوسطه شده است. یا در اصل سی وسوم قانون اساسی گفته شده است که دادخواهی حق مسلم هر فرد است وهرکس می تواند به منظور دادخواهی به دادگا ه های صالح رجوع نمایند.همه ی افراد جامعه حق دارند این گونه دادگاه ها را در دسترس داشته باشند.

بنابراین اگر به کسی ظلمی وارد شود می توان گفت که توزیع حق از سوی دولت وحکومت با اشکال ونقص همراه بوده است.

البته نکته ای که نباید از آن غافل ماند اینست که رویکرد ونگاه به این موضوع بسیار حائز اهمیت است.اگر نگاه ورویکرد  حکومت یا هر نهاد دیگری تکلیفی باشد در آن صورت  حق گرفتنی است. یعنی اینکه مجموعه ای از قواعد وارزشها (وظایف)از سوی دولت ها برای مردم تعین می شود ومردم باید آنهارا انجام دهند.اگر نگاه ورویکرد حکومتها محقی باشد در آن صورت حق دادنی است.یعنی مجموعه ای از وظایف هستند که دولتها وحکومتها باید در قبال مردم انجام دهند.اما رویکرد سومی هم هست که جامع تر است.این رویکرد رویکرد حق وتکلیفی است.یعنی هم دولت در قبال مردم دارای حق وتکلیف است وهم مردم در مقابل دولت.در آن صورت حق هم دادنی است هم گرفتنی.

اما چند سئوال در اینجا مطرح است.در عالم واقع کدامیک از این دو نهاد صاحب قدرت و مالک ابزار قدرت می باشد.مردم یا حکومت؟

کدامیک از این دو نهاد بالاترازدیگری قرار دارد؟کدامیک (مردم یا حکومت ها )تصمیم گیری می کند؟اگر نگاه آرمانی داشته باشیم پاسخ روشن است .این مردم هستند که صاحب قدرتند.در این حالت حق دادنی است نه گرفتنی.اگر نگاه واقع گرایی داشته باشیم در آن صورت این حکومت ها هستند که صاحب قدرتند.بدون شک در اینجا حق گرفتنی است.ولی اگر هر دو حالت (نگاه)را در نظر بگیریم حق هم دادنی است هم گرفتنی.

اکنون واقعیت چیست؟