معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است
معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است

علت جنگ و کشتار و دروغ و خلاف کاری در بین مسلمانان

تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۳۹۳ - ۰۲:۵۴

سیاست

چرا برخی از مسلمانان جزء دروغگوترین و خلافکارترین مردمانند؟!

"خواجه نصیر الدین " دانشمند بزرگ روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن ناچیز می نماید و آن این است :

در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هرجماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟

 

من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد شمایم و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .

 

خواجه نصیر الدین فرمود:

 

 هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان " اما " و " اگر"دارد .

 

تو را می گویند :

 

دروغ نگو ..... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .

غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست.

قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .

تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .

 

و این " اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز ازخود راضی و شادمان می بیند .

 

 

منبع: ابوالحسن کسلانی, اسرار اللطیفه و الکسیله

 

این مطلب از سایت پارسینه آورده شده است.

درب های آهنین

آیا می توان جلوی اندیشه را گرفت؟

من می اندیشم پس هستم.(دکارت)

هستم اگر می روم گر نروم نیستم.(علامه اقبال لاهوری)

بسیاری از معلمان هستند که تا مقاطع بالا درس می خوانند.فوق لیسانس و دکترا.بسیاری از آنها تحصیل و ادامه آن را ضرورت زندگی خود می دانند و عشق و علاقه بسیاری برای تدریس در مقاطع دانشگاهی را از خود نشان می دهند.اما متاسفانه آموزش وپرورش مانع خروج آنها از آموزش وپرورش می شود.این معلمان که اکثر آنها هم با تجربه هستند و توانایی خوبی هم برای تدریس در دانشگاه ها را دارند معمولا تدریس خوبی را در مدارس انجام نمی دهند .زیرا انگیزه کافی  برای باقی ماندن در آموزش وپرورش با حقوق کم برای آنها نیست.در گذشته اساتید دانشگاه ها ابتدا در آموزش و پرورش تدریس می کردند و بعد ها با اخذ مدارک بالاتر از لیسانس به تدریس در دانشگاه ها می پرداختند.برای نمونه اساتیدی مانند دکتر باستانی پاریزی که روزگاری در مدارس کرمان معلم بود وبعد ها با ادامه تحصیل به دانشگاه تهران رفت و پله های ترقی را یکی یکی طی کرد وشد استاد بی فروغ ایران.استادی برای تمام تاریخ.

هستند بسیاری دیگر از همین اساتیدی که روزگاری معلم بودند و اکنون استاد دانشگاه. اکنون سوال اینست که آیا بها ندادن به این گروه از معلمان و حتی معلمان دیگری که شوق زیادی به کسب علم ودانش دارند نتیجه ای جز کاهش انگیزه برای تدریس در کلاس ندارد؟شاید اگر متناسب با سابقه تجربه و مدارک دانشگاهی حقوق برابر با اساتید دانشگاه به معلمان پرداخت می شد این عزیزان در آموزش وپرورش با انگیزه ی بیشتری تدریس می کردند و آنوقت این نهاد عریض وطویل مانند کشورهای توسعه یافته ژاپن و آلمان و فرانسه و دیگر کشورهای پیشرفته عامل اصلی توسه یافتگی می شد.

 و معلمان نیز در ردیف قشر بالای جامعه می شدند.البته این را هم بگویم که این تنها دلیل برای خروج از آموزش وپرورش نیست.اگر یک سیستم دقیق و حساب شده  و توام با عدالت برای رتبه بندی معلمان وجود داشت  در آن صورت شاید بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاه حسرت معلم شدن را می خوردند.بنابراین یک رکود پیشرفت اساسی در آموزش و پرورش وجود دارد که مانع می شود معلمان عزیز در مقاطع مختلف از خود انگیزه ای بالا برای تدریس خوب از خود نشان دهند.

رکود تابستانی آموزش

آموزش وپرورش یک نهاد بزرگی است.چندین میلیون دانش آموز ومعلم ومدیر ومعاون در آن مشغول هستند.بسیاری از خانواده ها با آن در ارتباط هستند.همه این ها به یکباره در فصل تابستان تقریبا به حالت رکود در می آید.البته که این امر اجتناب ناپذیر است.اما شاید برای بعضی از معلمان قدری سخت باشد که بخواهند بدون هیچ کاری سه ماه تابستان را  بگذرانند.در این میان شاید امکان مسافرت برای عده ایی از آنها نباشد.رسانه ها نیز خیلی نمی توانند این موضوع را حل کنند.

معلمان عزیز در جریان سال تحصیلی به تناسب موضوعات درسی خود همیشه با سوالات دانش اموزان و معلمان دیگر مواجه می شوند و همین انگیزه ای می شود که آنها مطالعه و تحقیق کنند و همواره ذهنی آماده و فعال برای تدریس داشته باشند.علاوه بر این روحیه شادی را در کنار دوستان و همکاران خود تجربه کنند.در چند سال قبل کلاسهای ضمن خدمت حضوری در تابستان فرصت خوبی برای آنها بود. هر چند که این کلاسها بازده کمی داشت اما لذت حضور در کنار هم بودن را نمی توان انکار کرد. اما اکنون این فرصت نیز از آنها گرفته شده است.به هر حال نباید از این ظرفیت ها به آسانی گذشت.در مطلب بعدی به موضوعی دیگر در ارتباط با همین رکود فکری و علمی از زاویه ایی دیگر می پردازیم.