معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است
معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است

گزارش از یک حضور

خبر فوت ناگهانی آیت الله هاشمی رفسنجانی را از یکی از شاگرد هام شنیدم.خیلی شوکه شدم.ناراحتی من دوچندان شد .وقتی یادم آمد که راجع به او دردهه هفتاد چه حرف هایی می زدیم.چه شعار هایی می دادیم.او رفت و من وخیلی های دیگر او را خوب نشناختیم.او همه ما را ناک اوت کرد.بعد از سالها و بخصوص در حوادث سال 88 من او را بیشتر و بیشتر شناختم.چه قدر صبور بود.چه قدر انصاف داشت.من و  خیلی های دیگر تحمل اکبر شاهی او را نداشیم.می گفتند بازاری ها طرفدار او هستند.ثروتمندان طرفدار او هستند.اما وقتی کمی اقتصاد خواندم  و سیاست های پوپولیستی احمدی نژاد را دیدم فهمیدم که این سرمایه است که اقتصاد را به حرکت در می آورد.این سرمایه دار است که کارخانه درست می کند. این سرمایه دار است که هتل می سازد.این سرمایه دار است که جاده و خیلی چیزهای دیگر را می سازد.اگر او نباشد آیا شغل ایجاد می شود؟او این را خوب می دانست.او می دانست که توجه کافی و دقیق به توسعه امور زیربنایی نیازمند سرمایه است.باید هر طور شده کشور را بعد از خرابی های  ناشی از جنگ آباد کنیم.او درصدد جذب سرمایه های خارجی بر آمد.(او نیک می دانست که سرمایه های هنگفتی از ایرانیان در خارج کشور مستقر شده اند و به همین دلیل بود که به مرحوم نوربخش وزیر اقتصاد و محمد رضا نعمت زاده وزیر صنعت ماموریت داد به خارج کشور بروند و با ایرانیان صاحب سرمایه گفتگو کرده و راه ورود آنها را به ایران هموار کنند.روزنامه اطلاعات 22/10/95)حالا سیاست های اقتصادی او را مقایسه کنید با  سیاست های  اقتصادی دوران ریاست جمهوری دکتر محمود احمدی نژاد.در این دوران برعکس دوران سازندگی نه تنها نتوانستیم به جذب سرمایه های خارجی اقدامی کنیم بلکه برعکس بسیاری از سرمایه های داخلی را نیز از دست دادیم.او فکر می کرد که برقراری عدالت اقتصادی یعنی از سرمایه دار کندن و به مردم عادی پرداخت کردن.چه فکر ساده ای.گویا سرمایه دار واقعی و نه ثروتمندان بی ریشه و رانت خوار بیکار نشسته اند که شما راحت از آنها بگیرید و بدهید به مستضعف.

حالا بگذریم از این ویژگی آقای هاشمی که او یک اصلاح طلب واقعی اقتصادی بود اما از سیاست ورزی او نیز باید تقدیر و تمجید کرد و نمی توان براحتی از کنار آن رد شد.همه ما نیک می دانیم که پایان دادن به جنگ ایران و عراق به مدت 8 سال کار هر کسی نبود.اما او به پشتوانه امام از عهده این کار بر آمد.او حتی حاضر شده بود که همه مسئولیت های پایان جنگ را خود بر عهده بگیرد اما امام قبول نکرد.او یک بار و شاید هم بیشتر روابط برهم خورده کشورمان با کشور عربستان را بهبود بخشید بخصوص بعد از کشتار حجاج ایرانی در سال 66.

تلاشی که او برای ایجاد پیوند میان گروههای متنوع و متکثر سیاسی صورت داد و تغیرات لازمی که برای مهندسی بهتر اداره جامعه صورت داد همه نشان از هوش بالای او می داد و این خود نشانه یک دولتمرد کاریزماتیک هم در صحنه عمل و هم در صحنه تئوریک دارد.بی شک همانند بسیاری از متفکران جامعه او را باید امیر کبیر زمانه دانست.امیر کبیر هم در زمان خود شرایط جامعه قجری و استبداد زده و عقب افتاده آن روز را خوب شناخته بود.البته او نیز آماج حملات ناجوانمردانه ای قرار گرفت.برای او کلی حرف در آوردند.او را متهم به قدرت طلبی کردند.و در اخر هم تاب سیاست های اصلاح طلبی او را نداشتند و او را به کنج خانه و سپس حذف او کردند.برای آقای هاشمی رفسنجانی هم که می خواست کشور را نجات دهد همین حرف ها زده شد.امام جمعه رفسنجان او را مایه ننگ دانست.به دخترش فائزه در شهر ری فحش و ناسزا گفتند.او را ساکت فتنه لقب دادند.کاری کردند که دیگر نماز جمعه نیامد.او را اکبر شاه خواندند مثل خود من.او را از صدا و سیما هم محروم کردند. جالب است بدانید که دختر  9 ساله یکی از مدیران کشور پس از دیدن برنامه های متعدد رسانه ملی پس از فوت هاشمی رفسنجانی از پدرش پرسیده که بابااین مرد کیه؟چرا قبلا او را تو تلوزیون نمی دیدم. هنوز هم بعد از مرگش دست از سر او بر نداشتند. هر چند که او توانست در گذر از تهمت ها و حملات گاه ناجوانمردانه  بر خط انقلاب باقی ماند ولی او زود  رفت و من و خیلی های دیگر را بابت اشتباهاتمان ناک اوت کرد.

خیلی غصه خوردم.باید اونروز (روز تشیع جنازه)هر طور شده می رفتم.هم برای حلالیت و هم برای تقدیر کردن از زحماتش.سیل جمعیت را که دیدم کمی آرام شدم.این مردم برای قدر دانی از یک روحانی مردم دار و خدوم آمده بودند.خدایی مردم وفاداری داریم.آنها قدر مردان بزرگ سرزمین خود را می دانند.درود بر همه آنها و کسانی که نتوانستند بیایند ولی دلشان آنجا بود.

دوستم آقای غلام رضا صادقی از ملایر به همراه آقای منصوری هم آمده بودند.جمعیت موج می زد.رسانه ها از جمعیت حدودا 2.5 میلیون نفر خبر دادند که بعد رحلت امام خمینی(ره)این تشیع بی نظیر و باشکوه بود.(تاریخ ایران و مردمانش صبوری های او را در برابر انواع و اقسام دشنامها و کینه ورزی ها و اهانتها و تحمل و شکیب او را دربرابر ناملایمات فراموش نمی کنند.همان)

تصاویر دلخراش فقر


دیگر زبانم از دیدن این تصاویر بند آمده.نمی دانم چه بگویم.تقصر را گردن کی بیاندازم؟سرنوشت که نه.خودشان بازم نه.پدر و مادرشان بازم قانع نمی شوم.می رسم به یک جواب :نالایقی حاکمان .همین.اما این جواب هم مثل بقیه جواب هام فقط یک جواب است.دانستنش هم کاری نداشت.حالا چه کنم با دلم؟چه کنم با وجدانم؟مگر می توان آرام گرفت؟وای خدای من ما چقدر از بقیه کشورها جلوییم.از فقر که نگو.یک کشور انقلاب کرده که تو ی دلش چی می گذره.قرارمان این بود؟فقر باشه.تبعیض باشه .دروغ باشه.اختلاس هم باشه.چی میشه مگر!انقلاب هم باشه.حکام هم باشند.کی به کیه.فقط یک عده ای نباشند.عبدی نباشد خوب است.بهشتی نباشد خوب است.ارش صادقی نباشد خوب است.نمی شه همه باشند.میشه؟خوب معلومه که نمی شه.موی دماغ نمی خواهیم.مگر سفره انقلاب چقدر جا دارد؟با دل یک عده مثل من هم کاری نیست.عقل و منطق هم بدرد انقلابی گری نمی خورد.بهترین منطق منطق زور است.مثل بیسمارک باید فکر کرد.

تصاویر دلخراش فقر


دیگر زبانم از دیدن این تصاویر بند آمده.نمی دانم چه بگویم.تقصر را گردن کی بیاندازم؟سرنوشت که نه.خودشان بازم نه.پدر و مادرشان بازم قانع نمی شوم.می رسم به یک جواب :نالایقی حاکمان .همین.اما این جواب هم مثل بقیه جواب هام فقط یک جواب است.دانستنش هم کاری نداشت.حالا چه کنم با دلم؟چه کنم با وجدانم؟مگر می توان آرام گرفت؟وای خدای من ما چقدر از بقیه کشورها جلوییم.از فقر که نگو.یک کشور انقلاب کرده که تو ی دلش چی می گذره.قرارمان این بود؟فقر باشه.تبعیض باشه .دروغ باشه.اختلاس هم باشه.چی میشه مگر!انقلاب هم باشه.حکام هم باشند.کی به کیه.فقط یک عده ای نباشند.عبدی نباشد خوب است.بهشتی نباشد خوب است.ارش صادقی نباشد خوب است.نمی شه همه باشند.میشه؟خوب معلومه که نمی شه.موی دماغ نمی خواهیم.مگر سفره انقلاب چقدر جا دارد؟با دل یک عده مثل من هم کاری نیست.عقل و منطق هم بدرد انقلابی گری نمی خورد.بهترین منطق منطق زور است.مثل بیسمارک باید فکر کرد.