معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است
معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است

از کلاس چه خبر(یازدهم-محرم است. درس نمی خوانیم)

همه ساکت و آرام نشسته بودند.هیچ کس چیزی نمی گفت.قیافه های حق به جانب گرفته بودند.می گفتند که دیشب رفته بودیم هیئت.خسته هستیم. درس نخواندیم.من موندم چی بگم.آخر این هم شد دلیل؟کمی فکر هم چیز خوبی است.کمی انصاف هم چیز خوبی است.قرار که من از حرکت امام حسین  و یارانش درس بگیرم.مثلا درس وفاداری.درس ظلم ستیزی.درس گذشت. درس ایثار. درس دینداری.خوب تو ی دانش آموز که ظلم می کنی به معلمت با درس نخواندنت و عهد و پیمانت را با معلمت  می شکنی تو که خودت کاری یزیدی می کنی.آنوقت چطور نمی فهمی که داری راه را  اشتباه  میری؟بالاخره این هیئت رفتن ها باید الفبای زندکی را به شما یاد بدهد.تو که دل معلمت را می شکنی.تو که دل پدر و مادرت را با درس نخواندن می شکنی آیا می شود اسمت را گذاشت حسینی.؟معلم با عشق و علاقه فراوان درس می دهد بعد تو دانش آموز بی خیال درس می شوی  ؟اخه اینم شد درس هیئت رفتن.