معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است
معلم و تجربه

معلم و تجربه

این وبلاگ پیرامون تجربه تدریس من است

ریاکاری و رنج

ریاکاری و رنج

نفاق یعنی هماهنگ نبودنِ بخش‌های مختلف وجود انسان؛ شخص منافق به گونه‌ای است که بود و نمودش، گفتار و کردارش و باورها و احساساتش هماهنگ نیستند. گذشته از این شخص منافق درصدد آن است که افراد و گروه‌های مختلف را از خودش راضی کند؛ ازاین‌رو شخصِ ریاکار وحدتِ روانی و یک‌پارچگیِ شخصیت ندارد:

پرکندگی از نفاق خیزد
پیروزی از اتفاق خیزد
(کلیات شمس، چ فروزانفر، غ 702)

 می‌توان گفت که وحدت روانی «کافر» از «منافق» بیشتر است. در آیه‌ای از قرآن می‌خوانیم که جایگاه منافقان در دوزخ بدتر از کافران است و منافقان در پایین‌ترین و بدترین جای دوزخ قرار می‌گیرند. در کمدی الهیِ دانته نیز دوزخ نُه دایره، به طرف پایین، دارد و ریاکاران در دایره هشتم قرار دارند. توصیفی که دانته از ریاکاران به دست داده است، بسیار جالب است: دورویان شنلی پوشیده‌اند که از بیرون طلایی رنگ و از داخل از جنس سرب است و آنها به کندی و به سختی قدم برمی‌دارند؛ یعنی تکامل روحی آنها بسیار به کندی انجام می‌شود، یا کاملاً متوقف می‌شود (کمدی الهی، بخش دوزخ، سرود 23).

اگر بپذیریم که زندگی پس از مرگ ادامۀ معقول و منطقی همین زندگی دنیایی است و عذاب‌های دوزخ درواقع باطن کارهای زشت آدمی‌اند، آنگاه می‌توان گفت به این سبب ریاکاران و منافقان در جهنم بیشتر و سخت‌تر از کافران عذاب می‌بینند که در این دنیا وضعیت روحی آنها به مراتب بدتر از کافران است. به سخن دیگر، ریاکاران در نگرانی و تشویشِ خاطر بسیار زیادی به سر می‌برند. شاید این نکته را بتوان چنین تبیین کرد که کافران، در قیاس با منافقان، از وحدتِ روانیِ بیشتری برخوردارند؛ زیرا که تکلیف آنها با خودشان و تکلیف دیگران با آنها کاملاً معلوم است و آنها دقیقاً می‌دانند که از خود و دیگران چه انتظاری دارند و بدون پرده‌پوشی و پنهان‌کاری، آشکارا در پی مقاصد خود هستند و همین هدفمندی، شفاف‌سازی و یک‌جهتی وحدتی به شخصیت آنها می‌بخشد که آرامش خاطرشان را فراهم می‌آورد، ولی منافقان و ریاکاران به خاطر اینکه در موقعیت‌های گوناگون نقاب خود را عوض می‌کنند و دائماً دودل و مرددّند، طبعاً شخصیتی ازهم‌گسیخته و فاقد وحدت روانی پیدا می‌کنند و به همین دلیل آرامش روحی خود را از دست می‌دهند و همین باعث می‌شود که آنها پیوسته ناآرام و مضطرب باشند. این ناآرامی در ذات نفاق نهفته است، لذا به گفتۀ مولانا، اگر یک منافق را منافق بخوانید، حالش بد می‌شود، گویی که عقربی در درون او خلیده است:

مؤمنش خوانند، جانش خَوش شود
ور منافق گویی، پر آتش شود

نام او محبوب از ذاتِ وی است
نام این مَبْغوض از آفاتِ وی است

میم و واو و میم و نون تشریف نیست
لفظِ مؤمن جز پی تعریف نیست

گر منافق خوانی‌اش، این نام دون
همچو کژدم می‌خلد در اندرون

گرنه این نام اشتقاقِ دوزخ است
پس چرا در وی مذاقِ دوزخ است؟

(مثنوی، د 1/ 294-294)

در نقطۀ مقابل نفاق، «اخلاص» و «صداقت» قرار دارد. همان‌قدر که ریا و نفاق باعث تفرقۀ روانی و موجب غم و اندوه می‌شوند، اخلاص و صداقت به «وحدت روانی» و «یک‌پارچگیِ شخصیت» می‌انجامد و موجبات شادی انسان را فراهم می‌آورد.

#نفاق_و_رنج

#ایرج_شهبازی